كاشكي تاريكي مي رفت فردا مي شد
صبح مي شد چشمون تو پيدا مي شد
لب هاي ناز تو با قصهء عشق
مثل گلهاي بهاري وا مي شد
تا دلم شكوه رو آغاز مي كنه
ديگه اشكم واسه من ناز مي كنه
يادته قول دادي پيشم مي موني
قصه ي عشق زير گوشم مي خوني
نمي دونست دل واموندهء من
كه تو رسم بي وفايي مي دوني
تا دلم شكوه رو آغاز مي كنه
ديگه اشكم واسه من ناز مي كنه
هنوز از عشق تو لبريزه تنم
عاشق چشمون ناز تو منم
نمي دونم چرا من هم مثل تو
نمي تونم زير قولم بزنم
تا دلم شكوه رو آغاز مي كنه
ديگه اشكم واسه من ناز مي كنه
:: موضوعات مرتبط:
کوير » ديگه اشکام واسه من ,
,
:: بازدید از این مطلب : 572
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17