نوشته شده توسط : Aykan


 

گريد به حالم
کوه و در و دشت
از اين جدايي
مي نالد از غم
اين دل دمادم
فردا کجايي
سفر بخير ، سفر بخير
مسافر من
گريه نکن ، گريه نکن
بخاطر من

باران ميبارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره ميسپارد امشب
در نگاهت مانده چشمم
شايد از فکر سفر برگردي امشب
از تو دارم يادگاري
سردي اين بوسه را پيوسته بر لب
قطره قطره اشک چشمم
ميچکد با نم نم باران به دامن
بسته اي بار سفر را
با تو اي عاشقترين بد کرده ام من


رنگ چشمت رنگ دريا
سينه من رنگ غمها
يادم آيد زير باران
با تو بودم با تو تنها
زير باران با تو بودم
زير باران با تو تنها


باران ميبارد امشب
دلم غم دارد امشب
آرام جان خسته
ره ميسپارد امشب
اين کلام آخرينت
برده ميل زندگي را از سر من
گفته اي شايد بيايي
از سفر اما نميشه باور من
رفتنت را کرده باور
التماسم را ببين در اين نگاهم
زير باران گريه کردم
بلکه باران شويد از جانم گناهم

اين کلام آخرينت
برده ميل زندگي را از سر من
گفته اي شايد بيايي
از سفر اما نميشه باور من

کي رود از خاطر من
آخرين بوسه شبي در زير باران
رفتي و کردم صدايت
اما در آغوش شب گشتي تو پنهان

اين کلام آخرينت....

باران » باران



:: موضوعات مرتبط: باران , ,
:: بازدید از این مطلب : 950
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد