نوشته شده توسط : Aykan


 

نگاهم مي کني اما به سردي
نه تنها من تو هم دنياي دردي
مخواه از من گناهت را ببخشم
تو مي داني که با اين دل چه کردي

برو نامهربان بيگانه با من
تو هر لحظه به رنگي در ميايي
رها کن اين دل ديوانه ام را
برو سيرم از اين دير آشنايي

وفا کردم خطا کردم نماندي در کنارم
مکن افسون دلم پر خون تو را باور ندارم
آه تو را باور ندارم

ميايي در کنارم مي نشيني
ز عشقت قصه مي گويي برايم
دلت با او نگاهت در نگاهم
به تو گويم رهايم کن رهايم

به سر آهنگ رفتن داري آنگه
به روي قلب من پا مي گذاري
تو مي گفتي که مي ماني دريغا
مرا تنهاي تنها مي گذاري

وفا کردم خطا کردم نماندي در کنارم
مکن افسون دلم پر خون تو را باور ندارم
آه تو را باور ندارم

کوير » نا مهربون

 



:: موضوعات مرتبط: کوير » نا مهربون , ,
:: بازدید از این مطلب : 1669
|
امتیاز مطلب : 350
|
تعداد امتیازدهندگان : 79
|
مجموع امتیاز : 79
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد