صد سال پيش تو شهري از مشرق زمين
برو بيايي بود که بابا بيا و ببين
ميگن تو اون شهر يه جايي همون ورا
سلطاني داشت قصر و برو و حرمسرا
از مال دنيا هيچي اون کم نداشت
چارتا زن عقدي و چل صيغه داشت
از مال دنيا هيچي اون کم نداشت
چارتا زن عقدي و چل صيغه داشت
باريک و بلند... داشتش
ظريف و لوند... داشتش
مو فرفري و گيسو کمند از همه رنگ نازو قشنگ رنگو وارنگ... داشتش
يکي پيرهنش گل گلي و يکي ديگشون لب گلي بود
اما ميون اونهمه گل توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
همه ميدونستن سوگولي جونش بود
همه ميدونستن سوگولي جونش بود
قند تو قندونش بود نمک نمکدونش بود
اما خبر نداشت شبا سوگولي
پسر حکيم باشي رو مهمونش بود
پسر حکيم باشي رو مهمونش بود
پسر حکيم باشي رو مهمونش بود
سوگولي لباش سرخ تنش سبزه بود
هميشه رو اون کنج لباش خنده بود
سوگولي لباش سرخ تنش سبزه بود
هميشه رو اون کنج لباش خنده بود
تپل مپل تو دل برو
هلويه پوست کنده بود
تپل مپل تو دل برو
هلويه پوست کنده بود
باريک و بلند... داشتش
ظريف و لوند... داشتش
مو فرفري و گيسو کمند از همه رنگ نازو قشنگ رنگو وارنگ... داشتش
يکي پيرهنش گل گلي و يکي ديگشون لب گلي بود
اما ميون اونهمه گل توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
سلطانو شبها سوگولي خواب ميکرد
بي سر صدا چفت درو وا ميکرد
تو تاريکي يواشکي ميرفت پايين
پسر حکيم باشي رو بي خواب ميکرد
صد سال پيش تو شهر يزد مشرق زمين
برو بيايي بود که بابا بيا و ببين
ميگن تو اون شهر يه جايي همون ورا
سلطاني داشت قصر و برو و حرمسرا
از مال دنيا هيچي اون کم نداشت
چارتا زن عقدي و چل صيغه داشت
از مال دنيا هيچي اون کم نداشت
چارتا زن عقدي و چل صيغه داشت
باريک و بلند... داشتش
ظريف و لوند... داشتش
مو فرفري و گيسو کمند از همه رنگ نازو قشنگ رنگو وارنگ... داشتش
يکي پيرهنش گل گلي و يکي ديگشون لب گلي بود
اما ميون اونهمه گل توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
توپولي واسش سوگولي بود
:: موضوعات مرتبط:
حرمسرا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1239
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25